نظریه ای درباره منشاء و خاستگاه تراژدی
تراژدی یکی از اشکال کهن نمایش است که مضموناش بحران وجودی، نکبت، شومیِ حاصل از کشمکش با خود، همنوعان یا نیروهای گریزناپذیر سرنوشت است. اگرچه زمینههای کهن تراژدی به روشنی شناخته نشده است اما گمان میرود که تراژدی از جشنواره مذهبی یونانیان سرچشمه گرفته باشد. این جشنواره مجموعهای از آوازها و رقصهای شوریده و دیوانهوار بود که به افتخار دیونیزوس خدا برگزار میشد و آنرا دیترامب (dithramb) میگفتند. اصطلاح تراژدی از ریشه تراگودیا (Tragodia) گرفته شده که به معنی آواز بز (goat song) است. دیونیزوس خدا که او را باکوس (bacchus) نیز گفتهاند در اساطیر یونان خداوند تاکستانها و شراب بوده است. او از دسته دوم خدایان اُلمپی و فرزند زئوس و سمله است. روزی سمله از زئوس خواست تا خویش را بر او با تمام خدائیاش ظاهر کند و چون زئوس چنین کرد سمله قدرت مشاهده وی را نداشت و به زمین افتاد. زئوس طفل شش ماهه وی را از شکماش خارج کرد و به ران خود بست و پس از رشد کافی چون به اندازه عادی رسید وی را آزاد کرد و طفل، نام دیونیزوس یعنی دوباره متولد شده بخود گرفت. هرا به خاطر حسادت خواست تا طفل را نابود کند ولی زئوس او را نجات داد و بصورت بزغالهای وی را در سرزمینهای دور تحت تربیت الهه آن سرزمین گذاشت. دیونیزوس در اینجا بود که درخت انگور و طرز تهیه شراب را یافت و آن درخت را تورس خواند. دیونیزوس بعد از آن میتوانست هرکه را بخواهد به جنون مبتلا کند. او سرزمین هند را به تصرف خویش درآورد و جشنهای بزرگی در یونان به راه انداخت. دیونیزوس پس از مدتی به دنبال مادر خود رفت و او را در سرزمین ارواح یافت. او در جنگ با ژئانها شرکت داشت و اوریتوس را به قتل رساند. پس از دیونیزوس مردم جشنهای مشهوری را تدارک دیدند و نمایشهای بزرگی به راه انداختند تا آنکه در سال 167 ق.م سنای روم این جشنها را ممنوع کرد.
ارسطو در کتاب فن شعر (Poeties) بیان میدارد تراژدی یا تراگودیا شاید به بزی اشاره داشته باشد که در جشنوارههای آتنی در مسابقه نمایشنامه نویسی به عنوان جایزه به شاعر تراژدی داده میشد. وی در تعریف تراژدی میگوید:
"تراژدی تقلیدی است از عملی شایسته و سزاوار و یا درخشان و برجسته و تمام، دارای حجمی معلوم و با زبانی خوش، برحسب هر یک از بخشها که بوسیله عمل شخصیتها و بی آنکه راوی یا داستانگو در کار باشد، در میان فضایی سرشار از همدردی و هراس که حاصلاش کاتارسیس (پالایش) از چنین احساسات شدید و تندی است به انجام میرسد."
بنا به نظر ارسطو تراژدی و بطور کلی ادبیات، تصویر پرارزشی از موفقیت انسان ارائه میدهد که همچون عرصهای ایمن برای رهایی انسان از شور احساسات خطرناک و پرگزند عمل میکنند. تراژدی انسان را -حتی هنگامی که سرنوشت بیرحم، محتوم و غمانگیزی دنبالاش میکند- در والاترین و دلیرانهترین جایگاهش به تصویر میکشد. در این مفهوم تراژدیِ کلاسیک با وجود اینکه همدردی تماشاگر را برمیانگیزد و هراس تهیجکنندهای برایش به ارمغان میآورد چشمانداز خوش بینانهای از انسان را نیز به نمایش میگذارد. ارسطو در فقره چهارم از کتاب خود درباره منشاء تراژدی چنین میگوید:
پیدایش شعر دو سبب داشته است. یکی تقلید است که در آدمی غریزی است و دیگری لذت بردن از تقلید. شاهد این مدعا اموری است که در عام واقع جریان دارند. مثلاً موجوداتی که انسان از دیدن آنها ناراحت میشود اگر خوب تصویر شوند چشم انسان از دیدار آنها نه تنها ناراحت نشده بلکه سبب لذت نیز میشود. چون غریزه تقلید در نهاد ما طبیعی است. کسانی که در آغاز امر در اینگونه امور بیشتر استعداد داشتند اندکاندک پیشتر رفتند و به بدیههگویی پرداختند و از بدیههگویی آنها بود که شعر بوجود آمد. آنگاه شعر بر حسب طبع شاعران، گوناگون گشت. کسانی که طبع بلند داشتند افعال و اعمال بزرگان را تصویر کردند و آنها که طبعشان پست و فرومایه بود به توصیف اعمال دونان و فرومایگان پرداختند. پس تراژدی در اصل از بدیههگویی به وجود آمده بطوریکه از اشعار سرایندگان دیترامب پدید آمد.
اچ.جی.رُز در کتاب تاریخ ادبیات یونان حدس ارسطو را رد میکند. وی معتقد است: هیچ دلیلی در دست نیست تا بر اساس آن بپنداریم که تراژدی از سرودههای دیترامب نشأت گرفته است. چون این نمایشها ارتجالاً ساخته و سروده میشدهاند و یا لااقل هرگز تحریر و منتشر نمیشدند و هنگامی که اجرا میشدند دیگر در حفظ و نگهداری آنها کوششی بهعمل نمیآمد. بنابراین فرضیهای که ارسطو در مورد منشاء تراژدی میگوید مبتنی بر اسناد و مدارک موثقی نیست و تا اوایل قرن پنجم ق.م که تراژدی بهعنوان یک شکل ادبی مقبولیت عام یافت چیزی نیست تا براساس آن داوری کرد. وی اِشکال دیگری که به ارسطو وارد میکند آنست که اصولاً ارسطو توضیح نمیدهد که چرا این نمایش را که معنی لغوی آن سرود بز است تراژدی خواندهاند.
ویل دورانت نیز عوامل بسیاری را در ظهور تراژدی بر شمرده که از آن جمله میتوان: پرستش مردگان، تجسم برخی از حوادث خدایان مثل تولد زئوس، ازدواج زئوس با هرا، مصائب دیمیتر و پرسفونه و مرگ و رستاخیز دیونیزوس را نام برد.
سِر ویلیام ریچوی در توضیح نکات مبهم ارسطو نظریه هوشمندانهای را مطرح کرد. وی معتقد است تراژدی اصولاً ربطی به دیترامبهای دیونیزوسی ندارد. چون اعتقاد دارد که خود دیترامب اصولاً پیوندی با دیونیزوس ندارد و با کیش دیگر این خدایان اسطورهای هم مربوط نیست. وی میگوید منشاء آن از نمایشی بوده که در توصیف قیام مردگان اجرا میشده است. او برای اثبات وجود چنین رسمی در یونان به هرودوت استناد میجوید که میگوید مردم سکون (Sekyoniam) بنا به عادت به جای دیونیزوس، آدراستوس را به شیوههای مختلف بزرگ میپنداشتند و تجلیل میکردند و با اشاره به وقایعی که در ایام حیاتاش برای او رخ داده بود از او یاد مینمودند. لذا چنین پنداشت که تراژدی آیتکایی از همین اشاراتی که به اعمال پهلوانان محلی میشد و طبعاً با رقص و سرودخوانی همراه بود نشأت گرفته است.
این نظریه چندان در بین نظریهپردازان مقبولیت نیافت چرا که در مورد وجه تسمیه این نوع نمایش توضیحات چندانی بدست نمیدهد. در توجیه اینکه چرا باید در بزرگداشت یک مرده سرود بز خوانده باشند دلیل موجهی در دست نیست. دیگر اینکه وی بیان نمیکند که چرا دیونیزوس علیالقاعده با تراژدی مربوط بوده و چرا تراژدی در جشنهایی که به افتخار او برپا میشده اجرا میگردیده و مثلاً در مراسم تسئوس یا هر پهلوان آیتکایی اجرا نمیشده است.
دکتر فارنل نظریه دیگری مطرح میکند. نخست اینکه وی میگوید تا به امروز هم در شمال یونان نوعی نمایشنامه لال بازی (میم) وجود دارد. در حوالی وییزا در منطقه تراکیه بعضی از این دستههای بازیگر هستند که شخصیتهای عمدهشان پوست بز به تن میکنند و حتی در دورههای معاصر هم پارهای نمایشنامههای غریب اجرا میکنند که اوج آنها کشته شدن یکی از شخصیتها و برگزاری مراسم تدفین و بلاخره زنده شدن دوباره او را به نمایش میگذارد.
آنچه که از این تفاسیر بر میآید اینست که اشاره به منشاء و خاستگاه تراژدی و اینکه چرا اینگونه شعر و نمایش به این نام خوانده شده نظر کاملاً جامعی نمیتوان ارائه داد. اما ظاهراً تفسیر ارسطو بعد از گذشت بیست و اندی قرن هنوز اصالت خود را از دست نداده و بسیاری از پژوهشگران با نظر ارسطو در مورد منشاء تراژدی موافقند.
- ادامه مطلب
تاریخ: دوشنبه , 14 بهمن 1398 (02:22)
- گزارش تخلف مطلب