نظام آموزش و پرورش و حفظ نابرابری ها
آموزش و پرورش اجباری به عنوان یک سازمان نگهبان باعث دور شدن کودکان از ورود به کار و خیابان شده و در این بین چهار وظیفه اساسی به عهده گرفته است. از جمله وظایف مراقبت و نگهداری، توزیع افراد میان نقش های شغلی، یادگیری ارزشهای مسلط و تحصیل دانش و مهارت هایی از نظر اجتماعی پسندیده. لذا در این بین نقش خانواده ها که به طور سنتی مهارت ها را انتقال می دادند کمرنگ شده و این نقش به نهاد آموزش و پرورش سپرده شده.
آموزش و پرورش رسمی و دولتی علاوه بر کارکردهای آشکار خود کارکردهای پنهانی که باعث می شود کودکان در تعامل اجتماعی خود با کادر مدرسه به واسطه ماهیت انضباط و سازماندهی خشک که وجود دارد به پذیرش بی چون و چرای نظم اجتماعی موجود رو آورده و جایگاه خود را بشناسند و آرام در آن قرار گیرند.
آموزش و پرورش در واقع بر پیشرفت تحصیلی کودکان تاثیر دارد ولی این پیشرفت تحت تاثیر عواملی چون کیفیت، کنش متقابل بین معلم و دانش آموز، جو همکاری و مراقبت میان معلمان و دانش آموزان و تدارک سازمان یافته مطالب درسی می باشد. مدارسی که محیط یادگیری عالی فراهم می نمایند همیشه از لحاظ دسترسی به منابع مادی ارجح تر نیستند. ولی دسترسی خانواده ها به منابع مادی یکی از اولویت هایی است که باعث می شود خانواده های نسبتا ممتاز به مدارس خاصی بروند. وجود کیفیت آموزش، جو اجتماعی مناسب، الگوهای کار مدرسه، جذب معلمان کارآمد و ایجاد انگیزش در مدارس خاص می تواند زمینه های یک دور خود به خود تکرار شونده نابرابری های اجتماعی را به وجود آورده و حفظ نماید.
فقر یکی از علت های اصلی به وجود آوردن طبقات فرودست می باشد این طبقات قادر به مشارکت در فعالیت های جامعه نبوده و فاقد شرایط زندگی وتسهیلات معمول در جامعه هستند و یا به تعبیر هورتن: اشخاص آنقدر پول ندارند که حداقل استاندارد سلامت و بقا را دارا باشند.
در باز تولید فرهنگی و طی فرآیند تعلیم و تربیت کودکانی که از زمینه اجتماعی و خانوادگی فرودست برخاسته اند به علت عدم دسترسی به منابع کمک آموزشی به سادگی به این نتیجه می رسند که به اندازه کافی باهوش نیستند که بتوانند در زندگی آینده خود مشاغل دارای دستمزد بالایا منزلت بالابه دست آورند. به بیان دیگر تجربه عدم موفقیت تحصیلی به آنها می آموزد که محدودیت های فکری خود را شناخته و فروتر بودن خود را بپذیرند و به سوی مشاغلی گرایش پیدا نمایند که دورنمای شغلی محدودتری را داشته باشد.
می توان این گونه بیان کرد که نظام آموزش و پرورش به حفظ نابرابری ها گرایش داشته و در یک باز تولید فرهنگی مدارس همراه نهادهای اجتماعی دیگر، به دائمی کردن نابرابری های اجتماعی و اقتصادی در میان نسل ها کمک می کند. بازتولید فرهنگی مفهومی است که توجه ما را به وسایلی معطوف می سازد که به کمک آن مدارس از طریق برنامه پنهان بر یادگیری ارزشها، نگرش ها و عادتها تاثیر می گذارند. مدارس ارزش های متفاوت فرهنگی و شیوه های فراگرفته شده در اوایل زندگی را تقویت می کنند و دانش آموزان یاد می گیرند چگونه به این ارزشها نگریسته و پایبند باشند.
آموزش و پرورش رسمی و دولتی علاوه بر کارکردهای آشکار خود کارکردهای پنهانی که باعث می شود کودکان در تعامل اجتماعی خود با کادر مدرسه به واسطه ماهیت انضباط و سازماندهی خشک که وجود دارد به پذیرش بی چون و چرای نظم اجتماعی موجود رو آورده و جایگاه خود را بشناسند و آرام در آن قرار گیرند.
آموزش و پرورش در واقع بر پیشرفت تحصیلی کودکان تاثیر دارد ولی این پیشرفت تحت تاثیر عواملی چون کیفیت، کنش متقابل بین معلم و دانش آموز، جو همکاری و مراقبت میان معلمان و دانش آموزان و تدارک سازمان یافته مطالب درسی می باشد. مدارسی که محیط یادگیری عالی فراهم می نمایند همیشه از لحاظ دسترسی به منابع مادی ارجح تر نیستند. ولی دسترسی خانواده ها به منابع مادی یکی از اولویت هایی است که باعث می شود خانواده های نسبتا ممتاز به مدارس خاصی بروند. وجود کیفیت آموزش، جو اجتماعی مناسب، الگوهای کار مدرسه، جذب معلمان کارآمد و ایجاد انگیزش در مدارس خاص می تواند زمینه های یک دور خود به خود تکرار شونده نابرابری های اجتماعی را به وجود آورده و حفظ نماید.
فقر یکی از علت های اصلی به وجود آوردن طبقات فرودست می باشد این طبقات قادر به مشارکت در فعالیت های جامعه نبوده و فاقد شرایط زندگی وتسهیلات معمول در جامعه هستند و یا به تعبیر هورتن: اشخاص آنقدر پول ندارند که حداقل استاندارد سلامت و بقا را دارا باشند.
در باز تولید فرهنگی و طی فرآیند تعلیم و تربیت کودکانی که از زمینه اجتماعی و خانوادگی فرودست برخاسته اند به علت عدم دسترسی به منابع کمک آموزشی به سادگی به این نتیجه می رسند که به اندازه کافی باهوش نیستند که بتوانند در زندگی آینده خود مشاغل دارای دستمزد بالایا منزلت بالابه دست آورند. به بیان دیگر تجربه عدم موفقیت تحصیلی به آنها می آموزد که محدودیت های فکری خود را شناخته و فروتر بودن خود را بپذیرند و به سوی مشاغلی گرایش پیدا نمایند که دورنمای شغلی محدودتری را داشته باشد.
می توان این گونه بیان کرد که نظام آموزش و پرورش به حفظ نابرابری ها گرایش داشته و در یک باز تولید فرهنگی مدارس همراه نهادهای اجتماعی دیگر، به دائمی کردن نابرابری های اجتماعی و اقتصادی در میان نسل ها کمک می کند. بازتولید فرهنگی مفهومی است که توجه ما را به وسایلی معطوف می سازد که به کمک آن مدارس از طریق برنامه پنهان بر یادگیری ارزشها، نگرش ها و عادتها تاثیر می گذارند. مدارس ارزش های متفاوت فرهنگی و شیوه های فراگرفته شده در اوایل زندگی را تقویت می کنند و دانش آموزان یاد می گیرند چگونه به این ارزشها نگریسته و پایبند باشند.
- لینک منبع
تاریخ: سه شنبه , 26 مرداد 1400 (19:18)
- گزارش تخلف مطلب